« قانون پل طلایی » در تربیت کودک
یک قانون قدیمی چینی، میگوید اگر دشمن به شما حمله کرد و از پلی بر روی رودخانهای گذشت، پل پشت سرش را خراب نکنید؛ چون وقتی دشمن بداند دیگر راه برگشتی ندارد، انرژی و تلاشش برای شکست دادن شما مضاعف خواهد شد. در عوض بروید و پل پشت سرش را از طلا بسازید تا اگر خواست عقبنشینی کند، احساس کند که روی این پل طلایی، حتی عقبنشینی هم افتخار است.ما موظفیم به تربیت فرزندمان کمک کنیم که او خطایش را به شیوه آبرومندانهای بپوشاند و عقبنشینی کند. اگر فرزندتان به شما دروغ گفت و شما متوجه شدید که او دروغ میگوید، نباید به رویش بیاورید. اگر بخواهیم دروغ کودک را به رویش بیاوریم، هم برای خودمان نامطلوب خواهد بود و هم کودک. چرا که حرمتها از بین میرود. از قانون «پل طلایی» استفاده کنید.
وقتی مادری از فرزندش میپرسد که تو سیگار میکشی؟ فرزند هم میگوید نه؛ اصلا! مادر ممکن است یک لحظه اشتباه کند و بخواهد ثابت کند که من گیج نیستم! با بیان واقعیت، تنها قبح این ماجرا در خانواده میریزد. ولی زمانی که قبح این قضیه ریخته نشده، حداقلش این است که در ساعتی که فرزندشان در خانه است، به خاطر پنهان کردن از آنها سیگار نمیکشد. حتی اگر در خانه دیدید که ته سیگار افتاده، میتوانند پل طلایی بسازید: «آن مهمانی که سیگاری بود چرا ته سیگارش را اینجا انداخته» که فرزند احساس کند هنوز حرمتی وجود دارد و باید مواظب باشد. سخت است که من چیزی را بفهمم و نگویم؛ ولی من میخواهم بچهام تربیت شود نه اینکه شعور و زرنگی خودم را ثابت کنم! اگر شما به من دروغ بگویید و من این دروغ را به روی شما بیاورم، شما مسلما به من نمیگویید: «من نمیدانستم تو متوجه میشوی من دروغ میگویم! پس از این به بعد من دیگر به تو دروغ نمیگویم!» بلکه با خودتان میگویید باید به این آدم دروغهای پیچیدهتری گفت! پس شما با این کار آن فرد را تبدیل به یک آدم راستگو نمیکنید، بلکه او را به یک #دروغگوی_حرفهای_تر تبدیل میکنید. بنابراین منی که کیف بچهام را میگردم، درواقع امنیت ایجاد نمیکنم، بلکه باعث میشوم فرزندم سوراخهای بهتر و امنتری برای قایمکردن پیدا کند! و اختلاف باهمسرمان شدید خواهد شد